Tuesday, August 4, 2009

کسی‌ میتواند سوالات من را جواب بدهد؟؟؟؟؟؟؟


این جمله برای همه آشناست *سیاست پدر و مادر ندارد*
شاید برجسته‌ترین سیاست مدران و کارشناسان مسائل سیاسی نتوانند در مورد ایران و شرایط امروز آن اظهار نظر کنند.این همه پشتیبانی‌ به چه دلیل منطقی‌ میتواند باشد. واقعا چرا رهبر ایران از ا.ن دفاع می‌کند و او را شجاع می‌‌خواند،واقعا بحث حذف هاشمی‌ از نظام صحت دارد؟مگر هاشمی‌ چه خلافی مرتکب شده است که باید حذف شود؟واقعا این اختلاف بین رهبر و ا.ن به وجود آمده است و یا برنامه ای‌ است تا ذهن اعتراض کننده گان را مشغول کنند.ولی‌ چرا مانند چهار سال پیش ا.ن این بار دست رهبر را نمی‌‌بوسد و رهبر هم آن را در آغوش نمیگیرد و مانند پدر بزرگ آن را ببوسد.بحث دستگیری موسوی و خاتمی و کروبی چقدر به واقعیت نزدیک است و آیا حکومت حاضر است هزینه سنگین آن را بپردازد.این همه کشتار جوانان هموطن فقط برای به دست آوردن چهار سال ریاست جمهوری است یا برای مادام العمر کردن ریاست جمهوری؟آیا بحث رقابت بین پسر و پدر برای رهبری وجود دارد و یا جوانی عشق رهبری در سر می‌‌پروراند.نقش مصباح ها،اسلام،کشور ایران و تمدن ایران کجای این بازی سیاسی قرار می‌گیرد؟ما که سهم پنجاه درصدی دریای خزر را به یازده درصد کاهش دادیم پس چرا روسیه هنوز دست از سر ایران بر نمی‌‌دارد؟مگر سران کشور انگلستان چه عملی‌ انجام داده اند که حکومت ایران همه نوع اتهامی را به آنها میزند و انقلاب مخملی را از این کشور میداند؟ابطحی همان یار تپل مپل خاتمی با آن همه کسری وزن چرا اینگونه تغییر موضع داده است؟نکند با کسری وزنش فکر و عقلش را هم کسر کردند؟به چه نحوی و چگونه؟پس چرا حجاریان که توان حرف زدن را هم ندارد،اعتراف به انقلاب مخملی نمی‌‌کند.چرا در جلسه دادگاه همه سرها به زیر بود و وقتی‌ چهره ابطحی،عطریان فر،فراهانی،نبوی و دیگران را دیدیم همگی‌ بی‌ اختیار گریه کردیم؟خدایا فقط باید به تو پناه آورد و از تو طلب رسوایی حاکمان جور و ظلم را بکنیم که تو قادری و توانا.
به جاست که داستانی از منوچهر احترامی را نقل کنم:

استاد منوچهر احترامي داستان نويس كودكان و نوجوانان بود كه در اسفند 87 ديده از جهان فروبست
متن زير داستان كوتاهي از اوست.

مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند
قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند
لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها
قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند
عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند
مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند
حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند
تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است
اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان!

6 comments:

خردیار said...

عالی بود!
مخصوصا متن آخر منوچهر احترامی، لینکت کردم.

Saeid said...

مساله ابطحی پیچیده نیست . اقرار و سخنوری در شرایط زندان یادآور برنامه تلویزیونی BIG BROTHER در تلویزیونهای غربی است. در بازی سیاست همه آن احتمالات فرض است مهم این است که حرکت حق طلبی مردم ایران در حال شکل گرفتن است اگر چه ضعیف ....

ashkan paarty said...

سلام علیرضا جان
امتثال امر شد . پاسخهای خودم را به پرسشهای شما دادم , منتها به دلیل حجم اندکی زیادش در وبلاگ خودم گذاشتمشان .
بی زحمت آنجا بخوان . ممنون
ashkan-paarty.blogspot.com

Anonymous said...

Aval inke inghadr hers nakhor, 4 sale dige oonaee ke to doosteshoon dari dobare mian sare kar!
Kheili az in aghayooni ke mibini sange mellat ro be sine mizanan donbale manafee khodeshoon hastan mesle khode to, to ham yezamani ghodrat dastet biad az sad taye inha badtari!
Sevom inke oonhaee ke poole mellat ro hapooli kardan o alan too canada daran be rishe dolat mikhandan deleshoon be hale to nasookhte, oona age forsati pish biad badeshoon nemiad bargardan o be mardom fis o efade befrooshan

Unknown said...

سلام
سوالها رو خوندم
البته من تو فيس بوك اين سوالها رو
(نه مشخصا سوالات شما بلكه ابهاماتي كه در لين زمينه فكر ميكردم براي مبارزان ما پيش اومده جواب دادم)
پاسخ دادم. من تحليلگر سياسي نيستم اما به همون جمله اي كه بالا آورديد واقعا اعتقاد دارم كه سياست پدر و مادر نميشناسه. واسه همين به تمام اتفاقات دورو برم با ديده شك نگاه ميكنم. كلا خوبه تو ايران همه چيزو اينطوري ديد.
موفق باشيد

مهدی said...

نمی دانم همین چند وقت پیش همه می گفتند چرا هاشمی رفسنجانی بر سر کار است. سلطان شکر و چرا او را ازل نمی کنند و مرگ بر هاشمی.
جالبه حالا که داره این اتفاق می افته دارن می گن چرا هاشمی باید برکنار شه مگه چی کار کرده.
واقعا به کجا داریم می ریم.
مگه از اون دنیا نمی ترسیم.
آتش اون دنیا منتظرمونه
اگه راست می گین و واقعا آزادی بیان رو قبول دارید این نظر رو بزارید روی وبلاگ.