Saturday, August 22, 2009

تخصص

لغت امتحان همیشه وقت گیر بوده و خواهد بود.با این جمله خواستم دلیل ننوشتن این چند روز را بیان کرده باشم.ولی‌ دلیل دیگری نیز وجود داشت و آن صحبت با بزرگی‌ در مورد وبلاگ بود.حرف بسیار عمیق و جالبی‌ بهم زد و آن این بود:میدونی‌ تو ایران افرادی که در مورد همه چیز می‌ نویسند و اظهار اطلاعات میکنند را افرادی موفق و با توانایی بالا نام می‌ برند؛ولی‌ در کشورهای اروپا و آمریکا افراد فقط و فقط در حیطه و تخصص خود مطلب مینویسند و فردی که در رشته خود توانای بالاتری داشته باشد بیشتر ارزش خواهد داشت تا کسی‌ که از همه چیز بگوید و بنویسد.این جمله باعث شد که سعی‌ کنم تا جایی که ممکن است از تخصص خودم و روز مره بنویسم و اظهار نظر در مورد سیاست را به سیاسیون واگذار کنم.شاید اگر ما ایرانی‌‌ها سعی‌ کنیم بیشتر و بهتر از تخصص خود استفاده کنیم برای پیشرفت کشورمان مفید تر خواهیم بود.به امید روزی که تخصص در کشور ما حرف اول را بزند تا با استفاده از نیروهای متخصص پیشرفت کشور را سریع تر به پیش ببریم.

Wednesday, August 12, 2009

دریافت وام اشتغال(فریب یا کمک به جوانان)

زمانی‌ که صندوق مهر رضا فراخوان دریافت وام ده میلیون تومانی اشتغال را منتشر کرد و بودجه ای‌ معادل ۷۵۰،۰۰۰ میلیارد تومان را اختصاص داد،دولت فکر نمیکرد متقاضیان سه برابر این بودجه ثبت نام کنند.این تعداد ثبت نام نشان از وضع اقتصادی و پیشرفت هایی است که دولت بارها در رسانه‌ها اعلام کرده و وضعیت را بسیار مطلوب عنوان کرده است؟؟طرح هایی که بدون کارشناسی از چهار سال پیش آغاز شد و فقط برای تبلیغات موثر بود نه برای وضعیت اقتصادی مردم.فرض کنیم این مورد با نظارت کامل و واقعا به قصد خدمت به مردم باشد.آیا میتواند از بیکاری کم کند و باعث اشتغال شود.اگر این پول به دست کسانی‌ که دارای بنگاه‌های کوچک هستند و با این وام بتوانند به پیشرفت تکنولوژی و تولید بیشتر کمک کنند میتواند به اشتغال و توسعه اقتصادی کمکی‌ کرده باشد.ولی‌ وقتی‌ نظارتی نیست و بنگاه‌های کوچک این وام را برای فرار از بدهی‌های قبلی‌ و هزینه‌های جاری استفاده میکنند باعث میشود نقدینگی در کشور بالا رود و متعاقب آن تورم نیز بالا خواهد رفت.پس ما باید به فکر طرحهای عملیاتی‌ و نه فقط زود بازده و دل‌ خوش کن مردم باشیم.ما از این پول به دست آمده از نفت،باید به طرحهای بزرگ و زیر ساختی اختصاص بدهیم و اگر دولت از سه سال پیش کار عملیاتی‌ و طرح‌های بزرگ را در دستور کار خود قرار داده بود الان می‌توانست با داشتن کارخانه‌های بزرگ مشکل بیکاری را کسر کرده و با تولیدات به دست آمده بازار اجناس را تحت کنترل داشته باشد.ولی‌ متاسفانه دولت با این برنامه ریزی‌ها فقط به حجم پول اضافه کرده و این افزایش حجم پول باعث افزایش تورم خواهد شد.من واقعا نمی‌‌توانم چشم اندازی از چهار سال آینده داشته باشم و اگر چهار سال گذشته را دولت با تورمی بالای ۲۰% گذراند به دلیل کارهای عملیاتی‌ و زیرساخت هایی بود که دولتهای گذشته برای این دولت به ارمغان آورده بودند.ولی‌ پیش بینی‌ اقتصاد،بیکاری،تورم ایران در سالهای آتی برای بهترین کارشناسان اقتصادی نیز دشوار شده است و همگی‌ از این موقعیت اعلام خطر میکنند.

Sunday, August 9, 2009

هاشمی‌ سیاست مداری مرموز و باهوش

شاید بسیاری از مردم ایران و شاید سیاست مداران کشور‌های دیگر هاشمی‌ را به عنوان یکی‌ از ستون‌های نظام جمهوری اسلامی بدانند که همیشه خود را فرا جناحی،به فکر کشور و نظام آن معرفی‌ کرده است.طلبه ای‌ خوش فکر که از همان دوران جوانی به جز سیاست به فکر کارهای اقتصادی و تجارت بود، قبل از انقلاب مبارزات سیاسی خود را شروع کرد و بعد انقلاب نیز بر مسند‌های قدرت و حکومت نشست و با توجه به مقام هایی که داشت توانست فکرها و توانایی‌های اقتصادی خود را به کار ببرد و اندوخته ای‌ قبل توجه برای خود و خانواده خود ایجاد کند.من هم بر این عقیده هستم که هاشمی‌ با توجه به مقام هایی که داشت توانست به ثروتی قابل توجه برسد ولی‌ به هیچ عنوان نمی‌‌توانم قبول کنم که دزدی کرده است،بلکه فقط توانسته از مقام خود استفاده کند.البته شاید این کار هم خلاف و غیر قبل بخشش باشد ولی‌ روال همهٔ سیاست مداران در اغلب کشور‌های دنیا می‌باشد.چهار سال پیش آقای ا.ن از این نقطه ضعف استفاده کرد و با تاختن به هاشمی‌ توانست رای بسیاری از مردم که فکر میکنند هاشمی‌ دزدی کرده است را جذب کند.ولی‌ هاشمی‌ باهوش فقط سکوت کرد و به خدا پناه برد.چهار سال صبر و تحمل کرد و فقط افرادی سیاست مدار و باهوش مثل هاشمی‌ میتوانند تحمل بسیاری داشته باشند.در انتخابات گذشته و در مناظره‌ها نیز باز ا.ن از همان حربه استفاده کرد ولی‌ این بر مردم آگاه تر شده بودند و تصمیم به رای به فردی به جز ا.ن را گرفته بودند.هر چند با کود تا،احمدی نژاد توانست بر مسند قدرت بنشیند‌ ولی‌ حوادث بعد از انتخابات باعث شد یک بار دیگر هاشمی ثابت کند که سیاست مداری باهوش و ذکاوت بالا است.قبل از انتخابات با نوشتن نامهٔ تاریخی‌ به رهبری و سکوت دو هفته ای‌ بعد از انتخابات،و اینکه مطمئن شود این مردم واقعا حقشان را میخواهند،در نماز جمعه توانست با ادبیاتی قوی از مردم دفاع کند و با توجه به شرایط سختی که در پیش دارد در مراسم تحلیف و تنفیذ شرکت نکند.شاید شرکت نکردن در مراسم تنفیذ و تحلیف رابه دلیل ادبیاتی که ا.ن در مورد هاشمی‌ به کار برد بدانیم ولی‌ من بر این عقیده هستم اگر مردم در راهپیمای‌ها و نماز جمعه شرکت میلیونی نداشتند هاشمی‌ به این مراسم میرفت.هوش هاشمی‌ است که حالا پشت مردم ایستاده است و شاید با تکیه به مردم آینده سیاسی خود را تضمین و بتواند خود را سیاست مداری مردمی در تاریخ ثبت کند.

Saturday, August 8, 2009

حکایتی از اوضاع و احوال ایران


می گویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود.. از خود می پرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر می فهمند حکومت کنم؟
یکی از مشاوران می گوید: «کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند». اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران (به قول برخی، ارسطو) پاسخ می دهد: «نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آن ها را که نمی فهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آن ها که می فهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار. بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمین های دیگر کوچ می کنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد...».

Friday, August 7, 2009

درد و دلی‌ با آقای موسوی

یار مورد اعتماد امام بعد از بیست سال دوری و عذلت نشینی پا به عرصهٔ سخت و پر از التهابی گذاشت که شاید خودش و هیچ کارشناسی، امروز ایران را پیش بینی‌ نمی‌‌کرد.روزی که آقای موسوی اعلام کاندید شدن کرد همه عصبانی‌ و احساسی‌ شدند،حتی ابطحی عزیز و یکی‌ از برجسته‌ترین و شناخته شده‌ترین افراد،یکی‌ از دلایل حمایت نکردن از آقای موسوی را اعلام کاندیداتوری بعد از محمد خاتمی و انصراف خاتمی اعلام کرد.بعد از وقایع انتخابات همهٔ دوستان بر این باور بودند که شاید اگر محمد خاتمی بود و تحت فشار قرار می‌‌گرفت نتیجه انتخابات را می‌‌پذیرفت و جمهوریت نظام بدون خون ریزی و هزینه‌های بسیار،نابود شده بود.من هم این نکته را قبول دارم که آقای موسوی خیلی‌ شجاعانه ایستاده گی کرد و مصلحت نظام را بر گرفتن حق مردم و رای مردم مقدم نشمرد.ولی‌ انتقادی که می‌خواهم به آقای موسوی داشته باشم این است که اگر هفته اول بعد از انتخابات بیشتر مردم را همراهی کرده بود شاید،و شاید امروز جنبش سبز خیلی‌ بهتر و پر رنگ تر بود.شاید شما در خانه محصور بوده اید ولی‌ اگر شما میتوانستید و بیشتر به میان مردم نیامدید اشتباه کردید.آقای موسوی شما باید خیلی‌ سریع و به مانند یک رهبر اطلاع رسانی میکردید و قرار راهپیمای‌ها و تجمعات را هر چه بیشتر میدادید.مگر دوشنبه خونین که شما اعلام کردید و خودتان هم به میان مردم امدید،حضورمیلیونی مردم را ندیدید؟چرا ادامه ندادید؟مگر هفتم تیر که شما حضور خودتان اعلام کردید مردم به استقبال شما نیامدند؟هر چند که خودتان نتوانستید و یا نگذاشتند که به محل مسجد بیایید.نتیجه اعلام رسمی‌ نکردن و عدم حضور شما باعث شد که هر روز از گوشه ای‌ از دنیا و یا هر شخصی‌ اعلام راهپیمایی و تجمع میکرد که رفته رفته از میزان مشارکت مردم کاسته شد و دولت کود تا چی‌ توانست مراسم تحلیف حتی با آمدن ا.ن با بالگرد را بگذراند.مگر به جز این بود که شما را هم دستگیر می‌‌کردند،مطمئن هستم که شما خونتان را رنگین تر از شهدای جنبش سبز و یا زندانیان در بند نمی‌‌دانید.شما به عنوان رهبر این جنبش باید خیلی‌ بیشتر بیانیه میدادید که دیگران نخواهند جور شما را بکشند و هر روز بیانیه بدهند و مسیر جنبش را به بیراهه ببرند.خودتان نسبت به شعاری که طرفدارانتان میدادند انتقاد کردید و این به نظر من ضعف شما بود که شعارها عوض شد.شاید من هم موافق آن شعار باشم ولی‌ در این موقعیت فقط و فقط شما باید حرف میزدید و مردم گوش میکردند نه اینکه مردم بگویند و شما انتقاد کنید.
این مثل را همه میدانیم که ماهی‌ را هر وقت از آب بگیریم تازه است پس به فکر آینده باشید.بیشتر به میان مردم بیایید و بیشتر بیانیه بدهید،شما نباید بگذارید این جنبش که زحمات چندین ساله اصلاحات و مردم آزادی خواه ایران است شکست را آرام آرام بپذیرد.به شهرهای دیگر بروید و مانند زمان انتخابات با مردم حرف بزنید که با این کار بر دل‌ آنها و کسانی‌ که عزیزا نشان را از دست داده اند مرهم می‌گذارید و جنبش سبز را همیشه زنده نگاه می‌‌دارید.
یا حق و به امید پیروزی جنبش سبز و آزادی خواهی‌

Thursday, August 6, 2009

دستگیری موسوی،خاتمی،کروبی

مراسم تحلیف و تنفیذ دولت کود تا چی‌ برگزار شد و مردمی بسیاری دستگیر و به زندان رفتند. ا.ن بیچاره هم از ترس با بالگرد به مجلس آمد که تخم مرغ یا گوجه گندیده نخورد.ولی‌ همهٔ حرکات دولت نشانهٔ ترس از مردم است و ما باید از این موقعیت، بسیار خوب استفاده کنیم.تنها خوشحالی‌ من این است که مردم واقعا متحد شده اند، پدرومادرم این همبستگی‌ را همانند سال ۵۶ و ۵۷ می‌دانند.ولی‌ با این همه ترس و وحشتی که به جان دولت افتاده است و به خاطر اینکه کود تای خود را به پایان برسانند احتمال دستگیری خاتمی،موسوی،کروبی نیز میرود.شاید آنها فکر کنند پایان کودتای آنها دستگیری بزرگان اصلاحات باشد.همهٔ ما میدانیم که این دولت همهٔ عملیات را یک شبه تصمیم می‌گیرد و هیچ کدام از رفتارهایش منطق خاص به دنبال ندارد،ولی‌ ما باید هشیار باشیم و از الان برای روزی که این دستگیری اتفاق بیفتد برنامه ریزی کنیم.اطلاع رسانی کنیم که اگر این اتفاق افتاد کدام مناطق شهر تهران و کلا کدام مناطق دیگر شهرها باید تجمع کنیم.با این کار و با این اعلامیه هم دولت جرات به دستگیری نمیکند و اینکه همه میدانیم پس از این دستگیری باید به کجاها برویم،زمان در آن روز بسیار کم است و ما باید از الان شرایط آن روز را درک کرده باشیم که در شک نرویم.شاید ایده‌های جدید و بهتری از الان بتوانیم فکر کنیم که شرایط آن روز به فکرمان هم خطور نخواهد کرد.از پیر و جوان بخواهیم که اگر این اتفاق افتاد و مردم هیچ تحرک جدی نکردند سالهای زیادی باید بگذرد تا افرادی مثل خاتمی،موسوی،کروبی بیایند و همبستگی‌ عمومی به وجود آید.همین راهپیمایی‌های آرام و سکوت میتواند دولت را فلج کند و رهبری موسوی و دیگران میتواند چراغ نیمه سوز را هر چند ضعیف روشن نگه دارد.

Wednesday, August 5, 2009

ا.ن به این ده دلیل رئیس جمهور من نیست؟

امروز و در مراسم تحلیف برای چندمین بار ا.ن خود را رئیس جمهور همه خواند و افتخار خدمت به همهٔ مردم را از آن‌ خود دانست.هر وقت این جمله به گوشم می‌رسد حالم بد می‌‌شود و میخواهم فریاد بزنم که من رئیس جمهوری به نام ا.ن ندارم.اگر چهار سال گذشته را تحمل کردم و همه جا سر شکسته و سر خرده شدم به دلیل اشتباهی‌ بود که مردم چهار سال پیش انجام دادند.ولی‌ امروز با افتخار اعلام می‌کنم که رئیس جمهورمن آقای موسوی است نه کسی‌ دیگر.
۱)کسی‌ که با کودتا بر سر قدرت بنشیند‌ فقط نماینده کودتا چی‌ هاست نه مردم.
۲)من همان خس و خاشاکم که احتیاج به رئیس جمهور ندارد.
۳)کسی‌ که مردم را به گلوله بست و جوانان هم وطن من را کشته است.
۴)من همان ندا،سهراب و چندین کشته شده گانی هستم که فقط جسمم در دنیاست.
۵)دروغ گو و حقه بازی که حرفهای خودش را نقض می‌کند.
۶)کسی‌ که آبرو و تمدن کشور عزیزم ایران را به سخره گرفته و قصد نابودی آن‌ را دارد.
۷)کسی‌ که با باج به بیگانه گان دادن و حق مردم کشور عزیزم ایران را به آنها بخشیدن،قصد مشروعیت خریدن را دارد.
۸)کسی‌ که برای فقرای دیگر کشورها میلیارد‌ها دلار میفرستد در حالی‌ که میلیون ها هموطن شب گرسنه میخوابند و هزاران جوان بیکار هستند.
۹)کسی‌ که با سؤ مدیریت و انتخاب بستگانش و نه با شایسته سالاری باعث ورشکستگی کارخانه‌های بزرگ و صنایع عظیم کشور شده است.
۱۰)کسی‌ که به طور کلی تحمل مخالف و منقّد را ندارد حتی اگر از بستگان،نزدیکان،همفکران و دوستان قدیمی‌‌اش باشد.

Tuesday, August 4, 2009

کسی‌ میتواند سوالات من را جواب بدهد؟؟؟؟؟؟؟


این جمله برای همه آشناست *سیاست پدر و مادر ندارد*
شاید برجسته‌ترین سیاست مدران و کارشناسان مسائل سیاسی نتوانند در مورد ایران و شرایط امروز آن اظهار نظر کنند.این همه پشتیبانی‌ به چه دلیل منطقی‌ میتواند باشد. واقعا چرا رهبر ایران از ا.ن دفاع می‌کند و او را شجاع می‌‌خواند،واقعا بحث حذف هاشمی‌ از نظام صحت دارد؟مگر هاشمی‌ چه خلافی مرتکب شده است که باید حذف شود؟واقعا این اختلاف بین رهبر و ا.ن به وجود آمده است و یا برنامه ای‌ است تا ذهن اعتراض کننده گان را مشغول کنند.ولی‌ چرا مانند چهار سال پیش ا.ن این بار دست رهبر را نمی‌‌بوسد و رهبر هم آن را در آغوش نمیگیرد و مانند پدر بزرگ آن را ببوسد.بحث دستگیری موسوی و خاتمی و کروبی چقدر به واقعیت نزدیک است و آیا حکومت حاضر است هزینه سنگین آن را بپردازد.این همه کشتار جوانان هموطن فقط برای به دست آوردن چهار سال ریاست جمهوری است یا برای مادام العمر کردن ریاست جمهوری؟آیا بحث رقابت بین پسر و پدر برای رهبری وجود دارد و یا جوانی عشق رهبری در سر می‌‌پروراند.نقش مصباح ها،اسلام،کشور ایران و تمدن ایران کجای این بازی سیاسی قرار می‌گیرد؟ما که سهم پنجاه درصدی دریای خزر را به یازده درصد کاهش دادیم پس چرا روسیه هنوز دست از سر ایران بر نمی‌‌دارد؟مگر سران کشور انگلستان چه عملی‌ انجام داده اند که حکومت ایران همه نوع اتهامی را به آنها میزند و انقلاب مخملی را از این کشور میداند؟ابطحی همان یار تپل مپل خاتمی با آن همه کسری وزن چرا اینگونه تغییر موضع داده است؟نکند با کسری وزنش فکر و عقلش را هم کسر کردند؟به چه نحوی و چگونه؟پس چرا حجاریان که توان حرف زدن را هم ندارد،اعتراف به انقلاب مخملی نمی‌‌کند.چرا در جلسه دادگاه همه سرها به زیر بود و وقتی‌ چهره ابطحی،عطریان فر،فراهانی،نبوی و دیگران را دیدیم همگی‌ بی‌ اختیار گریه کردیم؟خدایا فقط باید به تو پناه آورد و از تو طلب رسوایی حاکمان جور و ظلم را بکنیم که تو قادری و توانا.
به جاست که داستانی از منوچهر احترامی را نقل کنم:

استاد منوچهر احترامي داستان نويس كودكان و نوجوانان بود كه در اسفند 87 ديده از جهان فروبست
متن زير داستان كوتاهي از اوست.

مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند
قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند
لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها
قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند
عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند
مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند
حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند
تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است
اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان!

Monday, August 3, 2009

حکم مرگ جمهوریت امضا شد

همیشه و برای تمام تصمیمات بزرگ به کار پلکانی و کم هزینه اعتقاد دارم و همیشه با این روش موفق بوده ام.بعد از بحران انتخابات و کشته شدن هم وطنان عزیزم درخواست از رهبری و از هم وطنان گرامی‌ را داشتم.ولی‌ امروز با تنفیذ حکم ا.ن باید یک پله به بالاتر برویم و امروز فریاد بلند کنیم که ما زنده و بیدار هستیم .اگر آقای ابطحی و دیگران هم که روزی وبلاگ و منش ایشان که ما را راهنمایئ میکرد،امروز از حرفهای خود در شرایط فجیع زندان به گونه ای‌ دیگر بیان می‌کند باید ثابت کنیم خود برای خود تصمیم میگیریم نه دیگران.اگر امروز صدای ما به نتیجه نرسد اصلاحات و دمکراسی در ایران صد سال عقب خواهد افتاد و جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی تبدیل خواهد شد.ما از امروز حق داریم که به رهبر و نظام برخاسته از آن هجوم ببریم و بگوئیم که اگر مردم کشور متحد شوند پیروزی با ما و شکست با کود تاچی هاست.ما رهبری که فقط به فکر قدرت خود باشد را نمیپذیریم و آن رهبر برای ما ارزشی ندارد و باید از آن عبور کنیم.فرقی‌ نخواهد کرد،اگر آقای موسوی نیز به عنوان رهبر جنبش سبز به حرف اغلب مردم گوش نکند نمی‌تواند خود را رهبر بداند.رهبر سمبلی‌ است از خواست مردم و باید به حرف اکثریت گوش کند.مگر ما از حضرت علی‌ بالاتر هستیم که سالهای زیادی را خانه نشین شد چون مردم او را نمی‌‌خواستند،کسی‌ که برگزیده پیامبر بود و حق ولایت داشت.همگی‌ میدانیم که حکومت از وحدت مردم ترسیده و پخش شوی آقای ابطحی و دیگر دوستان در جهت تفرقه بین ما مردم است.پخش مستقیم نکردن مراسم تنفیذ نشان خوبی‌ از ترس حکومت است.اگر به حرفها و ریخته شدن خون‌های ریخته شده اعتقاد داریم با هم متحد باشیم و از تفرقه حکومت ضربه نخوریم.کاری کنیم که ۳۰ سال آینده شرمنده نسل بعدی نباشیم همان جوری که پدران ما امروز شرمنده نسل ما هستند.

Sunday, August 2, 2009

درخواست از هموطنان

جمعه و قبل از تشکیل دادگاه،نوشته ای‌ نوشتم با عنوان درخواست از رهبری که با عکس العمل‌های متفاوتی برخورد کردم.ولی‌ امروز و بعد از گذشت اولین دادگاه آقای ابطحی،عطریان فر، نبوی و دیگر دوستان که همگی‌ این جمله را بسیار مشهود تکرار کردند:"تقلبی نبوده است".حتی آقای ابطحی جمله رهبری را تکرار کرد با این عنوان که تقلب به میزان خیلی‌ کم شاید وجود داشته باشد ولی‌ یازده ملیون ممکن نیست.دوستان گرامی‌ که پای صندوق‌ها رفتید ،حتما به نظام ایران اعتقاد داشتید که به اصلاح طلبها رای دادید.حتما فکر میکردید که می‌توان با اصلاحات به پیشرفت کشور کمک کرد.باید قبول کنیم اگر بر این نکته اصرار کنیم که تقلب شده شاید به نتیجه نرسیم چون رهبری گفتند که تقلبی در کار نبوده است.ما امروز باید شرایط را درک کنیم و از رهبری که کلید حل این مشکل است بخواهیم عدم کفایت آقای احمدی نژاد را امضا کنند نه حکم تنفیذ آیشان را.شاید همهٔ ما و حتی آقای ابطحی و دیگران نیز عقیده داشته باشند که تقلب شده باشد ولی‌ امروز ما باید به دنبال حل مسئله باشیم،از چه راهی‌ مهم نیست!ما امروز باید خواهان برکناری آقای ا.ن باشیم و اگر موفق بشویم به نتیجه دلخواهمان رسیده ایم.ا.ن هم به اندازه کافی‌ عدم کفایت دارد که خود اصولگرا‌ها هم به ما در جهت وصول این نتیجه بپیوندند.بیاید به منافع کشور هم توجه کنیم.واقعا اگر این روند ادامه پیدا کند و هر روز به خیابان‌ها بیایم معلوم نیست فردا جنازه کدام جوانی تحویل خانواده اش میشود.اگر ما با درخواست از رهبری،به نتیجه برسیم بزرگترین پیروزی را کسب کرده ایم و به دنیا نشان داده ایم که در کشورمان جمهوری حاکم است.اگر به نتیجه نرسیدیم باید به فکر آینده و حل مساله به طرق دیگر باشیم.